دوربینی را تصور کنید که از بالا دارد کهکشانهای مختلف را نشان میدهد.
این دوربین کمکم پایین میآید تا به کهکشانی که ما در آن هستیم برسد یعنی کهکشان راه شیری.
در کهکشان ما، از سیارهها و ستارهها عبور میکند، خورشید و ماه را میبیند تا به زمین برسد.
دوربین وارد زمین میشود و اقیانوسها و قارهها را به ما نشان میدهد.
قارههای مختلفی مثل افریقا و امریکا را پشت سر میگذارد تا به آسیا میرسد.
در اینجا، ایران حتی بهاندازۀ یک نقطۀ کوچک هم دیده نمیشود.
بالاخره اینقدر جلو میآید تا ایران را میبیند و وارد میشود.
از شهرهای مختلف عبور میکند تا به شهری که شما ساکن آن هستید برسد.
حالا دوربین، خانوادۀ شما، مدرسۀ شما و محیطی که در آن هستید را نشان میدهد.
دوربین جلوتر میآید. حالا خودِ شما را بهوضوح نشان میدهد.
و بازهم جلوتر میآید و وارد ذهن شما میشود. افکارتان را نمایش میدهد. اینکه چه حسی دارید، چه چیزهایی را دوست دارید و نسبت به چه چیزهایی بیتفاوت هستید، اینکه دنیا را چطور میبینید، چه اهدافی دارید یا چقدر ذهنتان خالی است، همه و همه در این دوربین قابلمشاهده است.
تصور کنید خروجی این دوربین، تکهای کاغذ است که روی آن نوشته شده شما چه کسی هستید، هویت شما را تعریف میکند و در یک جدول خلاصۀ هویت شما را نمایش میدهد.
آیا چنین دوربینی با همۀ ریزبینیهایی که دارد، میتواند دقیقاً بگوید چه کسی هستید؟
نسخۀ خروجی این دوربین با همۀ جزئیاتش، تنها بخشی از شماست نه همۀ شما.
چرا؟
چون شما فقط به داشتههای امروزتان خلاصه نمیشوید.
شما نوجوانی هستید که زندهاید، نفس میکشید، بزرگ میشوید تا بهمرورزمان، شخصیتی بسازید تا بعدازآن، بفهمید چه کسی هستید.
پس اگر الآن فکر خاصی در ذهنتان ندارید،
اگر سردرگم هستید،
یا برعکس، فکر میکنید دقیقاً خودتان را میشناسید و در چند خط میتوانید کل هویت خود را تعریف کنید، کمی دست نگهدارید و قضاوت کلی نکنید.
نهفقط شما، نهفقط یک نوجوان که مرد یا زنی ۶۰ ساله و پیتر هم نمیتواند نسخهای دقیق و تعریف شده از هویت خودش ارائه بدهد.
مادامیکه زنده هستیم تغییر میکنیم.
با انتخابهایی که داریم، با سبکی که برای زندگی کردن انتخاب میکنیم، با زنده بودنمان، هرروز تعیین میکنیم که چه کسی هستیم.
ما موجودات ثابتی نیستیم.
هرروز تغییر میکنیم.
حتی اگر نخواهیم، واکنشهای شیمیایی که درون ما رخ میدهد، باعث تغییر ما میشود.
ما هرروز که خواب بیدار میشویم، دیگر آن آدم دیروز نیستیم.
پس هویت خودتان را یک چیز ایستا و ثابت نبینید. آن را مثل یک گوی بزرگ تصور کنید که هر بار نور به بخشی از آن میتابد و تازه میتوانید بخشهای تازهای از آن را ببینید.
کاری که میتوانید انجام دهید این است:
ببینید دوست دارید چه تعریفی از خودتان داشته باشید؟
میخواهید بقیه شما را به چه عنوانی بشناسند؟
میخواهید شبیه چه آدمهایی باشید؟
و مهمتر از این، میخواهید شبیه به چه کسانی نباشید؟
با هر انتخابی که میکنید، با هر تصمیمی که میگیرید به این موضوع دقت کنید که آیا این انتخاب شما را به مسیر دلخواهتان نزدیک میکند یا از آن دورتان میکند؟
یادتان باشد که هرروز در حال شکل دادن به هویت خودتان هستید.
شما تغییر میکنید.
جهان تغییر میکند.
و در آن تغییرات، کمکم خودتان را میشناسید.
عجله نکنید اما برای شکل دادن به هویت خود، تلاش کنید.
یک پاسخ